من ، فرنگیس چشمهایش هستم ،
همیشه دو دل،
همیشه با یک پا به طرف سراشیبی و با پای دیگر رو به بلندی رفته ام.
ایدین هستم
که لابهلای کتابها ،
در نیمههای شب ،
در سکوت و خلوت ،
خودم را جستوجو میکنم.
کلاریس هستم
که در لحظات سخت کسی را تنها نمیگذارم
و خودم تنها میمانم.
آلاله هستم ،
آشفته و سردرگم که شور سالهای قبل دیگر در من نیست.
ویکتوریا هستم ، احساسات قشنگ در لحظهام را خراب میکنم.
من اللا هستم ، یکروز همه چیز را رها میکنم و میروم...