بهم گفت این روزا بهترین روزای عمرتن. چرا کنار کسی که انقدر دوستت داره خوش نمیگذرونی؟ به خودم اومدم. فهمیدم چقدر اشتباه رفتم مسیر رو. چقدر بهای الکی دادم به آدمایی که نباید. چقدر یادم نمونده بود کی توی بدترین روزا منو نجات داد. کی بدحالی منو تحمل کرد. چقدر عشق ات رو ندیدم و حواسم پرت فرعیات بود. دیگه دلم نمیخواد پرتِ غیر تو باشم. میخوام عشقت رو بپذیرم و درست کنارت بمونم. تویی که همیشه به چشمم زیباترین بودی و صدات زده بودم مسیح..
یه روزی بخاطر این تصمیم ام از خودم تشکر میکنم.