خودم رو از دست دادم عزیزم. شبیه یه آتیشی که شعله ور بوده و حالا فقط خاکسترش مونده. بهت گفته بودم تو باد بودی و دل من بیدی بود که با این باد میلرزید. تو میتونی منو دوباره و همیشه سر ذوق بیاری، شعله ور کنی، اما تو هم در نهایت توی این آتیش میسوزی. ما دیگه هیچ راه فراری نداریم از هم..جز اینکه من آروم آروم بمیرم، خاموش شم و خاکسترم دیگه با هیچ بادی زنده نشه، و تو؟ دیگه هیچوقت از کنارم حتی رد هم نشی.
قرار نبود اینجوری بشه، تو واسه ی من نسیم خنکی بودی که از پنجره ماشین میخورد توی صورتم و منو سر کیف میاورد. قرار نبود اینجوری بشه عزیز من..