از سرم پرید هوات
مثل الان که هوا افتابیه و بارون می باره...
از سرم پرید هوات
مثل الان که هوا افتابیه و بارون می باره...
بعضی ها اصلا انگار ذاتشون عادت کرده از اول زندگی به حرف مفت زدن
دست خودشونم نیست
اینا باید...
ینی اصلا نمیفهمن بزرگتر کیه کوچکتر کیه جا کجاست
مکان کجاست
کلا بعضیا عادت دارن
این اصلا ربطی به درس خوندن و مدرسه و اینا نداره این به تربیت خانوادگی مربوط میشه
ینی بعضیا نمیفهن چی باید بگن کجا باید حرف بزنن کجا نباید بزنن
بعد هام تو زندگیشون همین اتفاق خواهد افتادا
اینو شک نکن
بالاخره ذات هر کسی تا 18 نوزده سالگی شکل می بنده دیگه
کسی که نمی فهمه دهنشو کجا باز کنه چی بگه چی نگه کجا چ حرفی بزنه کجا نزنه
حالا بعدا گریبان گیرش خواهد شد
به قول نفیسه جانم؛
به نام ضبط صوت ثبت شد .
من
دخترِ مو کوتاه رویاهای خودم
به چشم،تمام شدن تو را دیدم .
وقتی نخندیدی...
وفتی شقیقه هایت را عصبانی می گرفتی
من تمام شدن لحظه های عجین به تو را به چشم دیدم .
وقتی دیگر به چشم های روشنِ تیره ی من نگاه نکردی و نامم را صدا نزدی
من تمام شدن تابستان سال گذشته را به چشم دیدم .
تو مرا تمام کردی و من تو را...
و حالا چقدر راحت کنار می آیم با تمام شدن هایی که پیش رویم منتظرند...
من تمام شدن تو را دیدم و مابقی اتمام ها چقدر راحت است
چقد آرام
و به قول مهسا چقدر شیک!
قهرمان زندگی ام...
پدر جانم.
انقدر غیر قابل وصفی که نمیدونم چی باید بنویسم .
عشق من،روزت مبارک
گاهی می بُرم از همه چی
از درس،
از زندگی
گاهی مثل الان کم میآرم
و رها می کنم هر چی که اطرافم وجود داره
خانوادم
دوستام
و تمام تلاش هایی که کردم
و میشم: "نقطه ته خط"
حالا....من
بغض کردم
بخاطر چیزی که ازش می ترسیدم
و دقیقاً همون سَرَم اومد