شاید جایی دیگر

از دست داده ام اکنون

من بهترین دوستام رو سر پیچ گم کردم

نمیدونم من پیچیدم و اونا ناپدید شدن یهو

یا برعکسش.

من بهترین دوستای زندگیم رو دقیقن اونجایی که بهشون نیاز داشتم از دست دادم.

از سارا که از اول سال با هم مشکل داشتیم بگیر تا هانیه که بهترین لحظه هارو واسه هم ساختیم 

همشون برام عزیز بودن.عزیزایی که نمیتونم به کسی بفهمونم یعنی چی...

دوستامو از دست دادم دقیقن اون زمانی که هممون شکل هم شده بودیم .خنده هامون یهو گم شد و انقدر دور شد ازمون که حالا یه صفحه محو مونده ازش.این از دست دادنه؛سخت بود برام و هنوزم هست.همیشه وقتی یادش می افتم سخته.

انقد ناراحتم میکنه که پاشم و بخوام برم گم شم.بخوام هرطوری شده برگردم به اون روزای لعنتی.حتی بدترین روزاش.روزایی که اوج ناراحتیم بود و گریه میکردم و دوست داشتم هر چه زودتر تموم شه و خب...گوه خوردم!

دلم تنگ شده واسه حرفای عاطفه درباره م

واسه درس خوندنای مهسا

واسه بانمک بازی زینب و صاف و رو راست بودن مبینا

واسه غرغرای جوکار و مخِ خفنِ نیلوفر واسه رشته انسانی

واسه سوالای زهرا

واسه رفتارای سارا و گاهی مسخره بازیاش راجب دکتررضوی

واسه معصومه و عشوه ای که میریخت حتی

واسه مهسا که نگم؛چقدر لحظات خوبی داشتم باهاش واسه تیکهاش سر کلاس و...

واسه هانیه و بانمک بودنش و بهترین خنده هامون به همه چی

واسه عارفه و شعر خوندنش و صدای قشنگش و باز هم خاطره های خوبی که داشتیم

واسه زینب و وقتی زل میزد توو چشم استاد و نابود میکرد طرفو

واسه قرمز شدناش سر کلاس رسولی 

واسه رویا و یاسمن و اروم بودنشون

ولی شیطنتاشون زیرزیرکی بود

واسه سیمین و یکشنبه ای که با هم حرف زدیم

واسه خانم بیرنگ معشوقه جدید رضوی😅

واسه سیما و نمک بودنش و جدی بودنای خنده دارش

واسه نازنین و حمایتش از روحانی و چقدر خوشگل شده بود با سربند بنفش و ریملش عین دخترای جذاب سبزه؛ وقتی خواستیم بریم پیش مشاور شهاب

واسه فاطمه رسولی و حرفامون بعد گزینه٢

واسه مینا و عاقب اندر سفیه بازیاش و مخالفتاش

واسه محدثه و مهربونیاش 

واسه سمانه دختری که وایساد تو روی سیرتی و بنفشم دوست داشت

واسه هانیه و صدای مخملیش ب قوب سارا

واسه مائده و موهای قرمزش و خانوم بودنش و کتاب من او را دوست داشتم اناگاوالداش 

واسه نفیسه...دختر سبز خوشرنگ هنرمند.تنها کسی که برام مونده از اون روزا...

و در اخر واسه خودم

واسه ساجده ی اون روزا...واسه شیطنتای لعنتی ام و واسه رازی نداشتن ام و رها بودنم

واسه پرش از روی ٣ صندلی وقتی محدثه با اب معدنی افتاد دنبالم

واسه تمام دوست داشتنایی که داشتم...

من همه اینارو از دست دادم و چیزی که در عوضش بدست اوردم بدردم نمیخوره

وقتی حالم خوب نباشه بدون اینا،همه چی بره به جهنم.

من با تموم شدن اینا تموم شدم. و بدون اغراق میگم از وقتی ندارمشون حالم بده

بد .

این همه از دست دادن ؛ انصاف نیست 

انصاف نیست به خدا قسم.


۲۹ آبان ۹۶ ، ۰۰:۵۴ ۰ نظر

متنفرم از شهرش

بی تعارف،از شهرش و تمااام ادماش

متنفرم.متنفر

۲۸ آبان ۹۶ ، ۱۹:۱۸ ۰ نظر

لعنتی جذاب

یکی رو دیدم که برگشت به شاگردش گفت نترسی بری اونجا ابرومون رو ببری،بعدش خندید درست مثل خودت.خودِ خودت بعدشم بنظرم گفت خداحافظ و رفت ! از پشت که نگاش کردم یاد تو افتادم حتی حرف زدنش هم منو یادت انداخت.همین شد که بلند شدم و بدون ذره ای فکر بهت زنگ زدم و بوق دوم که جواب دادی دیگه نفهمیدم کجام و چه حالی داشتم که قابل وصف نیست.تو دوست داشتنی روزای گذشته منی و هنوز هم مست میشم از صدات.

وقتی خندیدی و گفتی شهر خیلی خوبی قبول شدی وکلی شوخی کردی یا وقتی گفتی یه روز تونستی بیا سر بزن

جذابی برام لعنتی انقدر زیاد که هنوزم حسم بهت قویه.هنوز عاشق مغرور بودنتم و کااش بدونی الان چقدر دوست داشتنم دل انگیزه.درست مثل خودت

۲۴ آبان ۹۶ ، ۰۰:۵۱ ۰ نظر

صدا کن مرا،صدای تو...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۳ آبان ۹۶ ، ۰۱:۳۲

پریا گریه میکردن پریا

شرایط سخته.وقتی روی صندلی های دانشکده ای که دوستش ندارم میشینم و خم میشم و ارنج دو تا دستام رو تکیه میدم به زانوام و بعد سرمو تا حد ممکن خم میکنم و زل میزنم به زمین می فهمم شرایط چقدر سخته.وقتی خسته ای و یک روز تمام خودت رو نمی بینی تو اینه حتی، یعنی شرایطت سخته.وقتی توی کلاس زل میزنی به در و از خودت می پرسی چند سال پیش اینجا بیمارستان بوده؟!جواب یحتمل اش هم میدی که خیلی سال .توی اتوبوس وقتی شجریان میخونه اهای خبر دار خوابی یا بیدار مستی یا هوشیار...

و تو با خودت میگی خبر دار نبودی.دو ماه پیش نمیدونستی اینجایی که الان نشستی ایندته.


با تمام این ماجراها و حرفا و سختیا و دردسراش

من خودمو میشناسم و میدونم ٦سال دیگه،چقدر دلتنگ این دانشگاه لعنتی و ادمای لعنتی ترش میشم

چقدر دلتنگ وقتی میشم که استاد عزیزی میخونه:

"پریا هیچی نگفتن،زار و زار گریه میکردن پریا

مثل ابرای باهار گریه میکردن پریا"

دلتنگ نورای رنگی سقف اتوبوسای شبای چهارشنبه

ابی ، صورتی و به قول یلدا رویایی

دلتنگ خنده هامون بعد شام

دلتنگ برعکس شدن قابلمه فاطمه توی ظرف سارا که مسببش من بودم

دلتنگ جمکران رفتنامون و در به در دنبال فلافل گشتنمون

دلتنگ هری پاتر دیدمون و غر زدن من که چرا اسمشونو یاد نمیگیرم چرا فقط اسنیپ رو یادم می مونه.

دلتنگ سرویسای ساعت٧.١٠. و...

این شهر و دانشکده با تموم سختی هاش که اتفاقا کم هم نیست دوست داشتنیه

دوست داشتنیی که الان نمی فهممش

ولی ٦سال دیگه لمسش میکنم و حسرتش رو خواهم خورد.

ذهنم الان جواب داد که اسنیپ رو یادت می مونه

ادم چیزایی که دوست داره رو،لحظاتی که دوست داره رو،یادش می مونه...

۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۰۷ ۱ نظر

کاش زندگی وا بده !

غم دارم...یه روز مونده به تولدم؛یه روز هم نه.کمتر . تا فردا صبح ساعت٧ یه روز نیست.کمتر از یه روز مونده یه تولدم و غم عالم رو دلمه.نهایت کمال ادما چیه؟چرا هیچوقت از ته دل خوشحال نمیشن؟مگه قرار نبود من خوشحال باشم از بعد چیزی که برام رقم خورد.چرا نیستم؟چرا غم هست .چی میخوام چی نمیخوام.دلم امید میخواد دلم حال خوش میخواد دلم نور میخواد دلم حسی رو میخواد که همه این حسای بد و فکرای بد رو از بین ببره.دلم برف میخواد ارامش برف رو میخواد.دلم میخواد فردا دور نشم از بهترینای زندگی ام.به چه قیمتی برم؟به قیمت ندیدنشون؟!زندگی مگه چقدر ارزش داره که بخوای بدویی دنبالش کاش امروز هیچوقت تموم نشه.کاش به شب نرسه.کاش فردا نیاد.کاش بزرگ نشم.کاش ٣٠مهرِ فردا روزی نباشه که دور شم ازشون.کاش لحظه ی ناب تولدم توی اتوبان تهران قم نباشم.کاش وا بده زندگی کاش زمان متوقف شه.دوری سخته .خیلی سخت.قدر نزدیکی ها خیلی نزدیکی های زندگیتون رو بدونید.


+یک روز پیش از تولد نوشت.

۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۶:۲۲ ۰ نظر

مرا بخواه...

نگاه کن که من کجا رسیده ام

به کهکشان به بیکران به جاودان 

کنون که آمدیم تا به اوجها 

مرا بشوی با شراب موجها 

مرا بپیچ در حریر بوسه ات 

مرا بخواه در شبان دیر پا 


فروغ،فروغ جانم بهترین بهترین هایم
۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۵۱ ۲ نظر

حس آشنایی عجیب

حضور تو ...

ای حسِ آشناییِ عجیب 

با نامی که دوست دارم


۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۵۰ ۲ نظر

ببر مرا به عالم جنون خود _آهنگ

ببر مرا ...

به عالم جنون خود

حوالی تو

۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۲۶ ۱ نظر

به احترام طبیعت به تو فکر نکردم دگر...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۵۶