شاید جایی دیگر

مسیر سبز فکر تو

هر وقت که احساس می کنم زندگی داره از بدنم خارج میشه و بازم قراره پرت شم ته چاه، تو رو یادم میاد و انقدر خوبی که حتی فکر کردن بهت یه مسیر سبز که نور خورشید ملایم بهش می‌تابه رو نشونم میده. اینو اینجا می نویسم چون حس میکنم آدما همه چیزای خوب رو ازم میگیرن.

۲۴ بهمن ۰۲ ، ۰۱:۲۴ ۰ نظر

تو راست میگفتی سپهر

همه دردم از این بود و هست که هیچوقت واقعا کسی رو بجز خانوادم دوست نداشتم. همیشه آدما رو یه مسیر دیدم برای خودم. همیشه خودم اولویت داشتم. به قول سپهر من هیچوقت واقعا عاشق نمیشم و توی عمیق ترین بخش وجودم، فقط خودم برای خودم مهمم.

۰۴ آبان ۰۲ ، ۰۱:۴۸ ۰ نظر

من جدید

یه وقتایی باورم نمیشه به چه آدمایی اجازه نزدیک شدن دادم. چه کارهای اشتباه و آسیب زننده ای توی گذشته ام داشتم. چرا هیچی برام مهم نبوده؟ چرا انقدر خودم رو بی ارزش می‌دونستم؟ چون تو منو آدم بی ارزشی می دونستی. چون تو هیچ محبت و احترامی بهم نمی‌دادی. خودم رو بازیچه دست همه می‌کردم که قدرمو بدونن. اما تهش فقط یه سری تروما برام به جا موند. حالا با این آدم، سالم ترم. حداقل به خودم و روحم و زندگیم آسیب نمیزنم. می‌تونم قدر چیزا رو بدونم. هنوز احساساتم یه وقتایی قاطی میشه و چیزی واضح نیست. همه چی بهم میریزه و نمیتونم تمرکز کنم، اما حداقل می دونم کار درست چیه. دیگه خودم رو خراب نمی‌کنم.

۱۷ مهر ۰۲ ، ۱۳:۴۹ ۰ نظر

درباره ی تو

از کل کسایی که یه زمانی می‌نوشتن فقط من موندم. اینجا جاییه که دیگه توسط هیچ آشنایی خونده نمیشه. زندگی چرخید و چرخید و کلی اتفاق افتاد و در نهایت من رو کنار الف قرار داد. اون روز که کنارش نشستم فکرشم نمیکردم به اینجا برسیم فقط می دونم بعد از ۶ ماه هنوز همه چی باهات قشنگه. چیزی که با هیچکس نبود. فکر کنم پیدات کردم. 

۲۸ شهریور ۰۲ ، ۰۳:۴۳ ۰ نظر

می‌بخشمت بالاخره

شاید راهش، تنها راهش، این باشه که ببخشمت. نه به حرف، دلم ببخشه تو . یادم بره چیزایی که اذیتم میکنه و همیشه جلوی چشممه، حتی اگه دربارشون حرف نزنم. یادم بره حرفای بی رحمانه ات رو، اون پیام رو، چیزایی که منو خورد کردن. چیشد که همه حسم انگار پرید؟ من واقعا دوست داشتم و برام کافی بودی. اما از وقتی حرمتای بینمون از بین رفت و همه چی بهم ریخت و حرفای بدی زدیم انگار دلای جفتمون خیلی از هم دور شد. دستای همو میگرفتیم و اون عشق اول بینمون نبود. دلم میخواد تو این شبی که تا صبح باونه ببخشمت. دلم میخواد برم زیر بارون و هر چی که باید پاک بشه رو بارون بشوره. من می بخشمت چون ادما اشتباه میکنن و من و تو هم ادمیم. می بخشم چون میدونم هنوزم میشه بخشید..

۱۲ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۲۷ ۰ نظر

منو هیچوقت ندیدی، نه؟

از اینکه تو رو وارد زندگیم کردم و اجازه دادم انقدر روح منو زخمی کنی از دست خودم خیلی عصبانی ام. اگه برمی گشتم عقب، تمام سکانس های زندگیمو که تو رو توشون دیدم پاک می کردم، که هیچوقت نشناسمت، هیچوقت بهت نگم دوست دارم، که هیچوقت خودم رو توی این فاجعه نندارم. تو دل منو میشکنی و بعد طلبکار جلوم وایمیستی و کسی که همیشه گریه می کنه منم. کسی که می‌شکنه ولی باز برمیگرده منم. تو کاری کردی که من دیگه احساس دوست داشتنی ندارم. کاری کردی که چشمام همیشه غمگین بمونه. من همیشه ازت خواستم منو ببینی و ندیدی. یه روزی از جلوی چشمات میرم. میدونم. خودم با پاهای خودم میرم و اونوقت دیگه میتونی منو راحت نبینی.

۰۷ بهمن ۰۱ ، ۰۳:۲۶ ۰ نظر

ترس

می‌ترسم و ترس همان چیزی است که انگار روح کوچک زخمی ام را از تنِ غمگینم بیرون می‌کشد و می‌بلعد.

۲۷ دی ۰۱ ، ۰۰:۲۸ ۰ نظر

چه گوه ها که نمی خورند

جا داره بنویسم برادر گرامی ببند گاله را. 

یا علی

۲۱ مهر ۰۱ ، ۲۱:۵۹ ۰ نظر

عنوان ندارد

اینکه هنوز‌ بعد از نزدیک سه سال از رابطه ام، همون حس روزای اول رو میخوام داره اذیتم می کنه. دلم میخواد همون جوری اهمیت بده، همونجوری عاشقانه دوستم داشته باشه، با همون شور و اشتیاق زیادی که داشت. مثل همون روزی که من ازش ناراحت بودم و میدونست کجا دارم میرم و اومد دزدکی نگاهم کرد و رفت. من اون حس رو بازم میخوام ولی اشتباهه نه؟ مگه من خودم همون آدمم که بازم همونارو میخوام؟ کاش بپذیرم که بعد گذشت یه مدت همه اون شور فروکش میکنه و جاشو به چیزای دیگه میده. من بزرگترین اشتباهم حرف زدن درباره رابطم و جریاناتش با ادمای دیگه بود. که بعدش حرفاشون اذیتم کنه و نتونم بهشونم عمل کنم.

۱۷ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۴۲ ۰ نظر

دل شکسته من

دل شکسته ام. اما با همین دل شکسته و نا آرامم، سعی می کنم مهربان باشم، دوست داشته باشم، آرام بمانم.

۰۸ مرداد ۰۱ ، ۱۳:۵۰ ۰ نظر